غُصه های امام باقر(ع)

غُصه های امام باقر(ع)

غُصه های امام باقر(ع)

 حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه قم، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز، به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام باقر (ع) نوشت:

ظهور شادی ها و گاهاً غُصه ها برای یک رهبر بزرگ معنوی و الهی نشان از نقاط قوّت و یا ضعف های جامعه می باشد. بر این اساس بررسی نقاط ناراحتی و غُصه های امام باقر (ع) می تواند ترسیم کننده نقاط انحرافی یک جامعه دینی و معنوی باشد
در بررسی حالات امام باقر (ع) با مواردی مواجه می شویم که امام باقر (ع) به شدّت متأثر بوده و تلاش در رفع آن داشته و این موارد را نباید لزوماً در «جبهه دشمن» جستجو کرد چرا که در «جبهه خودی» قابل دسترسی است.
طبق یک بررسی کوتاه و توجه به سیره ی امام باقر(ع) می توان محور غصه های آن حضرت را در سه ضایعه ی دینی – اجتماعی دریافت کرد که از قرار "کاسبان ولایت" و "زهد فروشان" و "ستیزه نمائی و ادعای مبارزه" است.
کاسبان ولایت
قبل از ورود شایسته است متذکر شویم، این اصطلاح و نام برگرفته از تعبیر "المستاکل بنا" میباشد که در روایات متعدد و معتبر نام برده شده است. (ر.ک:بحار65/153)
 کاسبان ولایت همان افرادی هستند که در زبان و ظاهر «مدعی ولایتمداری» هستند امّا در واقع هیچ شباهتی به «اهل ولایت» ندارند، همانطوری که در جامعه امروز اسلامی و شیعی این افراد دیده می شوند در زمان امامت امام باقر (ع)هم بودند و از مشکلات و چالش های مسیر امامت آن حضرت به شمار می روند.
از این روست تعبیر «لیس منّا» یعنی «اینان از ما نیستند». در فرهنگ حدیثی، جای مهمی بخود اختصاص داده است، همان طوری که تعبیر «المستأکل بنا» که همان «کاسبان ولایت اند» جای خود را دارد.
عمده چیزی که در مورد این گروه میتوان گفت این است که "کاسبان ولایت" در محدوده ی زندگی فردی و خانوادگی و اقتصادی خود دارای نقاط منفی جدی هستند و از سوی دیگر در ادعای ولایتی بودنشان کاملا متوجه منافع خود در جلب و حفظ "قدرت و ثروت" هستند.
امام باقر (ع) در مواجه به این منحرفان از مسیر اصیل ولایت، تلاش مؤثری رااعمال فرمودند که آنچه در این زمینه بسیار قابل توجه است این است که خطر انحرافی این گروه را در مرحله نخست به خواص از اصحابش گوشزد فرموده، تا هم خویش را در امنیت از این آسیب قرار دهند و هم مراقب دیگر شیعیان باشند.
روایت مهم امام اقر (ع) به جابر بن یزید الجعفی در این راستاست:‏
 یَا جَابِرُ :
أیَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ‏ التَّشَیُّعَ‏ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ .........
فَقَالَ یَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِب ....
اى جابر! آیا کسى که ادعای تشیع می کند، او را بس است که از محبت ما خانواده دم زند؟ بخدا شیعه ی ما نیست، جز آنکه از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید
ای جابر مبادا مقهور صداهای مختلف و مدعی شوی ..
 و در مرحله بعد اراده ی خود را در جهت تبیین اوصاف شیعیان واقعی قرار دادند:
وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ ..... (کافی2/74)‏
اى جابر!
 ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنى و خشوع و امانت و بسیارى یاد خداو روزه و نماز و نیکى بپدر و مادر و مراعات همسایگان فقیر و مستمند و قرضداران و یتیمان و راستى گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نیکى آنها، و آنها امانت نگهدار فامیل خویش باشند.
و در روایت دیگری فرمودند:
«شیعتنا اهل الورع و الاجتهاد و اهل الوفاء و الامنه و اهل الزهد و العبادة و اصحاب احدی و محسنین رکعة فی اللیلة و النهار، یزکون اموالهم و یحجون البیت و یجتبون الحرام»
(ر.ک صفات الشیعه، شیخ صدوق/ 162)
شیعه ی واقعی اهل اطاعت الهی و تقوی و تلاش بوده و در مورد وظائف شرعی عبادی مثل نمازهای واجب و مستحبی و وظائف شرعی مالی مثل پرداخت زکات و خمس و نیز وظائف اخلاقی مثل ادای امانت و وفای به عهد از هیچ یک مسئولیت های خود شانه خالی نمی کند.
خلاصه بین «مدعی یا کاسب ولایت» و «ولایتمدار واقعی» تفاوت بسیار است که امام باقر (ع) مدعی و کاسب ولایت را به «المستأکل بنا» یعنی سودجویانی که منافع مورد نظر خود را در مسیر نام اهل بیت دنبال می کنند، معرفی فرمود و چهره ی معنوی شیعیان واقعی را به:
 «شیعتنا من شیعنّا و اتّبع آثارنا و اقتدی باعمالنا» (بحار 68/154)
یعنی کسانی که در اعمال و رفتار از اهل بیت الگو می گیرند و به تمام سخنان آنان توجه لازم را دارند، ترسیم فرمود.
واقعیت در مورد این گروه این است که اینان با شعار «ولایت» دنبال «قدرت» و یا «ثروت» هستند و کار مهم امامان ما این بوده که گروه را با نام و نشان به شیعیان خود معرفی نموده اند، که بررسی و تبیین نمونه های آن از زمان امیرالمؤمنین تا امام عسگری خود مجال مفصلی را می طلبد که در میان کتاب های «رجالی» کتاب «رجال کشی» در این موضوع بسیار قابل استفاده است.
زهد فروشان
گروه دیگری که چه بسا در جبهه ی خودی باعث تأسف و رنج امام باقر (ع) بوده اند زهد فروشانی بودند که حق استفاده از مواهب مادی را برای ائمه (ع) به هیچ عنوان قائل نبودند و بعد از عیب جوئی در صورت تخلّف از دیدگان غلط شان آماده اعتراض و جو سازی و تخریب می شدند که البته دست دشمنان اهل البیت در این در تاریخ مخفی نمانده است.
نمونه ی اول:
 حکم بن عیینه از این گروه است که وقتی وارد بر حضرت باقر (ع) شد و دید امام در یک منزل زیبا و دارای اثاثیه ی چشم گیری است، گر چه لب به اعتراض نگشوده بود امّا در قلبش قابل قبول نبود که امام باقر (ع) در شرائط نسبتا مناسبی قرار داشته باشد و امام (ع) که از خطورات قلبی او  کاملا مطلع بودزوایای اعتراض او را مشاهده کرد بدون دفع وقت این آیه را تلاوت فرمود:
  «من حرّم الله زینة الله التی اخرج لعباده..» (اعراف/32)
که حضرت (ع) با تلاوت این آیه تفکر زهد فروشانه را تخطئه و ابطال نمود که به چه دلیل عقلی و یا شرعی می توان نعمتهای زیبائی که خداوند متعال که برای بهره جستن بندگانش  فراهم آورده را حکم به عدم جواز در استفاده از آنها را صادر کرد؟! و در مرحله ی بعد هم سیره معاش و ظاهر زندگی خود را تشریح کرد که این خانه و وسائل نو آن منزل همسر من است که به تازگی به تزویج من در آمده. (ر.ک کافی 6/446)
نمونه دیگر:
 محمد بن منکدر که خود از حفّاظ قرآن بوده و وقتی دید در شدت گرما امام باقر (ع) با تمام توان به کار کشاورزی مشغول است آمد که امام را موعظه کند و ایشان را از توجه به دنیا و منافع دنیوی برحذر دارد که باز هم امام نیّت او را خواند و فرمود:
 اگر در این حال مرگ را ملاقات کنم در حال عبادت به ملاقات الهی رفته ام. (ر.ک کافی 5/73)
واقعیت این است که  زهدفروشان و مدعیان ساده زیستی و شعار دهندگان بی رغبتی به دنیا که خود دارای نمره ی قابل قبولی در عرصه ی مجاهده ی نفسانی نیستند دائما برای تخریب و خارج کردن رقیب از میدان، شعار ساده زیستی را به رخ جامعه می کشند و رقیب را به "سرمایه دار " و "مرفه" و... معرفی می کنند.
 چه زیبا حضرت باقرالعلوم (ع) این گروه منحرف و زیاده طلب را دنباله روهای «خوارج» معرفی فرمود و بعد در یک کلام زیبا خوارج را مورد معرفی قرار داد به این بیان که، خوارج کسانی بودند که با دید تنگی عالم و آدم را نظاره کرده و به سبب جهالت خویش، کار را بر خود مشکل کردند:
«ان الخوارج ضیقوا علی انفسهم بجهالتهم ...».
(فقیه 1/83)
عجبا!
تنگ نظران و زهد فروشانی مانند خوارج از خوردن انگور بر سر درختی که از دیوار باغ گذشته بود و به کوچه متمایل بود پرهیز می کردند و بر خورنده آن معترض بودند در حالیکه کاملا بر اساس "حق المار" در فقه جایز شمرده شده ، امّا از پاره کردن شکم یک زن نامحرم و بیرون آوردن جنین او ابائی نداشتند
و امروز هم، هم کیشان آنان حرف از "نان و خرما" و خوابیدن روی زیلو و موکت می زنند و رقیب را متهم به دنیازدگی و رفاه زدگی می کنند، امّا خود در تضییع حقوق مالی و آبروئی و جانی شهروندان یا اقداماتی دارند و یا لب فرو می بندند!!
آیا این چنین انحرافاتی نباید «غُصه های جانسوز» امام باقر (ع) را به دنبال داشته باشد؟!
ستیزه نمائی و ادعای مبارزه
انحراف دیگری که در زمان آن حضرت رخ داد و امام دلی پر درد داشته و ردپای غُصه های امام باقر (ع) در کلمات آن حضرت قابل شناسائی است ادعای جنگ و مبارزه و قیام بر علیه دشمن است.
امام باقر (ع) خود کسی است که به جهت مبارزات عاقلانه سیاسی اش طعم تبعید و زندان و احضار وحصر را چشیده (ر.ک: شرح نهج البلاغه حدیدی ج11 / 44 و اختصاص / 261 و کافی 1/183 و 1/478 و بحار 46 / 306) و نیز یاران خود را از همکاری با دستگاه و حکومت برحذر می دارد (ر.ک: رجال کشی / 202) امّا حاضر به ورود یا تأیید مبارزات کور و بی فائده با دشمن نیست.
تندروی ها و موضع گیری های محاسبه ناشده برخی از شیعیان بود که به شکل قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم و نیز شهید فخ در آمد و مهم این است همه ی این مبارزات و قیامها ناموفق ماند.
و ضربه سهمگین تر این تندروی های مبارزاتی این شد که جوامع شیعی از پرتو نور علوم و معارف حضرت باقر (ع) جا ماند و در «فقه» گرایش به ابوحنیفه و در «کلام»  گرایش به معتزله پیدا کرد.
این غصه هاست که امام باقر (ع) را در شرائطی قرار می دهد که به صراحت بفرماید:
التقیه دینی و دین آبائی و لادین لمن لا تقیه له.       (دعائم الاسلام 1/95).
چقدر بجاست که نفخه کنندگان در شیپور جنگ های محاسبه نشده کمی به عواقب تندروی های خود در زمینه ی حفظ اصل اسلام و معارف آن و نفوس انسان ها بیاندیشند.