مصاحبه سایت مشرق با صادق زیباکلام
مصاحبه سایت مشرق با صادق زیباکلام
صادق زیباکلام عضو هیات علمی دانشگاه تهران است که مدرک دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه برادفورد انگلیس دریافت کرده است. زیباکلام شخصیتی رسانهای دارد و اظهارنظرهای متفاوتی که بعضاً از وی صادر میشود در رسانه ای شدنش نقش ویژهای داشته است.
دفاع چند باره او از رضاخان که گفته بود "ما مدیون چکمه های رضاخان هستیم"و یا اینکه در مصاحبه با یک هفتهنامه گفته بود"خیلی از ایرانیها نژادپرست هستند"از جمله این اظهارنظرهاست.
زیباکلام به واسطه ارتباط خوبی که با دانشگاه آزاد داشته و دارد به دفاع تمام قد از عملکرد عبدالله جاسبی پرداخت و معلوم نبود اگر این ارتباط دوستانه با جاسبی نبود آیا وی به همین صراحت از قسمتی از عملکرد دانشگاه آزاد که مورد نقد عمومی است سخن به میان می آورد یا نه؟ آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد ماحصل گفتگوی 80 دقیقهای ما با این استاد دانشگاه تهران است.
چند سالی است که موضوع دانشگاه آزاد و تغییر و تحولات در مدیریت و همچنین نحوه اداره این دانشگاه به یکی از رسانه ای ترین موضوعات کشور بدل شده است. شما به عنوان یک استاد دانشگاه که البته در دانشگاه آزاد نیز تدریس دارید نقاط ضعف و قوت این دانشگاه را چه می دانید و اساساً ارزیابی شما از نزدیک به سه دهه فعالیت این دانشگاه چیست؟
در اینجا دو مسئله وجود دارد، یکی خود دانشگاه آزاد به معنای جایگاه، کارکرد و نقشش در این سه دهه و نکته دیگر هم خود مدیریت دانشگاه آزاد است، به قول جامعهشناسان کارکرد آن و یکی هم ریاست دانشگاه آزاد.
من معتقدم که هیچ نهادی بعد از انقلاب، به اندازه دانشگاه آزاد در فرایند توسعه سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور نقش نداشته است و به طبع برای کسانی که مخالف دانشگاه آزاد هستند این مساله پذیرفتنی نیست. من چند مرو از کارهایی را که دانشگاه آزاد انجام داده میگویم و به نظرم به خاطر این کارها بوده که معتقدم بعد از انقلاب هیچ نهادی مانند دانشگاه آزاد در امر توسعه فرهنگی کشور کار نکرده است.
یکی از مهمترین کارهای این نهاد بازکردن راه تحصیلات عالیه برای اقشار کمدرآمد جامعه بود. یکی دیگر از کارهای مهم باز کردن راه تحصیل برای زنان جامعه و حرکت موثر دیگر باز کردن راه تحصیلات عالیه برای تعداد عظیمی از کارمندان و کارکنان بخش خصوصی و دولتی بوده است که نتوانسته بودند وارد تحصیلات عالیه شوند. دیگری بازکردن راه تحصیلات عالیه برای کسانی بود که از سن تحصیل گذشته و به دلیل علاقه شخصی قصد ادامه تحصیل داشتند، ماننده بازاری ها و کاسب ها.
تا قبل از تأسیس دانشگاه آزاد تحصیلات عالیه به اینگونه بود که بچهها از طریق کنکور وارد دانشگاه میشدند و چند دانشگاه در تهران و چند دانشگاه در مراکز استانها وجود داشت. در مجموع کسانی که وارد دانشگاه میشدند از طبقه متوسط و بالای جامعه بودند که توانسته بودند به مدارس خوب بروند، البته در این میان کسانی هم بودند که به خاطر تیزهوش بودنشان وارد دانشگاه شدند.
دانشگاه آزاد این حالت را کنار زد. به این صورت که ما الان 4 میلیون دانشجو داریم، از 4 میلیون 60 درصد آن برای دانشگاه آزاد هستند که می شود نزدیک به دو و نیم میلیون. این افراد جزو اقشار متوسط و رو به بالا نیستند. یا جزء خانوادههایی نیستند که وضع خوبی دارند. حتماً از افراد خانوادههای زیر متوسط هم در این میان هستند. کار مهم دانشگاه آزاد این بود که تحصیلات را عمومی کرد.
دوم مبحث زنان است. خیلی از خانوادهها بوده و هستند که دختران آنها هیچ شانسی برای ادامه تحصیل نداشتند، نه اینکه خانواده موافق نبودند. بلکه در آن شهرستان یا روستا فکر اینکه دختر ما در سن 18 سالگی برود تهران و درس بخواند نبود. این خانواده ها مخالف تحصیل دختر نبودند اما فکر اینکه دخترشان برای درس خواندن به شهر دور برود، برای آنها سخت بود. دانشگاه آزاد به شهرستان دوری مثل گناباد و... رفت و گفت " به جای اینکه دختر خودتان را به مرکز استان و مثلا به تهران بفرستید دختر شما میتواند در محل زندگی خودتان به دانشگاه برود، این دستاورد مهمی بود.
سوم اینکه خیلی از کارمندها بودند که نمیتوانستند برای تحصیل به نقاط دور دست بروند، چون نمیتوانستند کارشان را رها کنند، دانشگاه آزاد این امکان را فراهم کرد تا این افراد بعدازظهرها بروند و درس بخوانند. خیلیها هم بودند که هوش خوبی داشتند اما نمیتوانستند به دانشگاه بروند، هم اکنون نیز سنش بالا رفته و دوست دارد درس بخواند، این عمومیتی که دانشگاه بوجود آورد بسیار مفید بود.
حالا اگر از من بپرسید هاشمی که آن زمان این دانشگاه را در سال 61 تأسیس میکرد آیا این افکار را در نظر داشت؟ من میگویم به مخیله او هم خطور نمیکرد. هاشمی فکر میکرد دانشگاه آزاد باعث میشود کسانی که پشت کنکور میمانند تعدادشان کم میشود.
وی فکر میکرد کسانی که میتوانند پول تحصیل فرزندشان را بدهند به جای اینکه خارج بروند، این پول را در داخل خرج کنند. اهداف دیگری نیز بود اما این اتفاقات افتاد. این فکرها نشده بود. به علاوه بعد از جنگ که هاشمی به دنبال توسعه اقتصادی بود؛ کشور نیاز به دکتر، مهندس و... داشت. دانشگاه آزاد توانست آن را تأمین کند. از این جهات دانشگاه آزاد باعث بالا بردن سطح فرهنگ کشور شد به علاوه خود دانشگاه آزاد با استخدام بیش از 200 هزار کارمند، توانست اشتغال ایجاد کند.
ایرادهای فراوانی نیز به دانشگاه آزاد وارد است! چند درصد از آنها را به حق می دانید؟
چند ایراد هم به دانشگاه آزاد وارد میشود که عبارتند از اینکه دانشگاه آزاد کیفیت را فدای کمیت کرد و برای آنکه فارغ التحصیل زیاد بگیرد خیلی به مباحث علمی توجه نکرده است.
ایراد دوم این است که برخی می گویند؛ شما دانشگاه آزاد را به یک شهرستان کوچک بردید و گند زدید به محیط فرهنگی آن شهر.به عنوان مثال شهرهایی مثل تفرش، گناباد که خانمها در آنها اکثراً با چادر بیرون میآیند و سنتی هستند، دانشگاه آزاد آمد در این شهرستان واحد زد، ورودیهای این دانشگاه از تهران، شیراز، اصفهان و... با این حجابهایی که دارند، الگوی بدی شدند برای محیط این شهرها و محیط آنجا را خراب کردهاند.
نمونه ای هم برای این مساله دارید؟ یعنی از نزدیک چنین چیزی را مشاهده کرده اید؟
من چهار سال در زنجان درس میدادم و آنجا میدیدم، 80 درصد خانمهای زنجانی چادری هستند و دخترانی از تهران و دیگر شهرها آمدند و محیط آنجا را خراب کردند. این درست است. سؤال من از کسانی که این را مطرح میکنند این است که چه باید کرد؟ نباید دانشگاه تأسیس کرد؟ دانشگاه دولتی هم همان است، یعنی دانشگاه دولتی هم تأسیس شود همینطور میشود؛ خوب چه باید کرد؟
سؤال دوم این است این دختری که 18 ساله است و به شهرستان میرود کجا متولد شده است؟ در خارج متولد شده؟ این در آموزش و پرورش بزرگ شده است؟ چرا اینطور شده؟ خوب دانشگاه نزنیم، ماهواره را چه میکنید؟ تلویزیون جمهوری اسلامی را چه کار میکنید. هم اکنون سریال های تلویزیون جمهوری اسلامی را نگاه کنید؛ بازیگران این سریال ها و فیلم ها صد پله بدتر از آن دختری هستند که از خیابان جردن به دانشگاه آزاد می رود. موبایل را چکار میخواهید بکنید؟ مشکل این است، فقط دانشگاه نیست که این تهاجم فرهنگی را نشر میدهد.
اکنون باید سوال کرد که چرا این مشکل در ترکیه، مصر، مالزی نیست؟ یعنی اینکه برای کنترل باید دیوار چین بکشند؟ در قلب لندن، پاریس چرا دیوار چین نکشیدند. خانوادههای مذهبی در آنجا دیوار چین بکشند. چرا زمان شاه سینما و تئاتر دست آمریکا بود؟ به نظر من مشکل جای دیگری است. مشکل خیلی بزرگتر از آن است که بیائیم جلوی دانشگاه آزاد را بگیریم.
اشکال بعدی که به دانشگاه آزاد می گیرند این است که کیفیت را فدای کمیت کرده که من این را خیلی قبول ندارم.
چرا؟ این مساله ای است که از ابتدای تاسیس این دانشگاه مطرح بوده است.
به این دلیل که آن چیزی که کیفیت دانشگاه را میسازد هیئت علمی آن است. کتابخانه، آزمایشگاه همه جا وجود دارد، این اساتید هستند که دانشگاهی مانند دانشگاه تهران میسازند. اساتید دانشگاه آزاد سه گروه هستند. اساتیدی که دانش آموخته دانشگاه دولتی هستند و با دانشگاه آزاد استان هم همکاری میکنند که حالا به صورت پاره وقت یا حقالتدریس هستند. برای همین هم معمولاً پنجشنبه، جمعه کلاسها برقرار می کنند.
گروه دوم اساتید بازنشسته دانشگاههای دولتی هستند و گروه سوم که اساتید هیئت علمی خود دانشگاه آزاد هستند. حدود دو سوم هیئت علمی دانشگاه آزاد میان دسته اول و دوم هستند. آن یک سوم هم دکترای خود را از دانشگاه تهران گرفتند. مثلا دانشگاه تبریز را اعضای دانشگاه آزاد گرفتهاند. یعنی اینها هم محصولات دانشگاه دولتی هستند. از حیث هیئت علمی تفاوت چندانی بین دانشگاه آزاد و دولتی نیست. از کجا میشود فهمید از آنجا که وقتی به فوق لیسانسها نگاه میکنید خیلی از آنها برای دانشگاه آزاد هستند. همچنین دانشجویان دانشگاه دولتی که فوق لیسانس خود را در دانشگاه آزاد میگذارنند.
آخرین ایرادی که میگیرند این است که دانشگاه آزاد رشتههای زیادی دارد که به درد نمیخورند، یعنی طرف فوقلیسانس آن را هم میگیرد ولی کار برای آن نیست؟ خیلیها معتقدند باید دانشگاه رشتهای را ارائه کند که بازار کار داشته باشد؟ حرف از این احمقانهتر نیست؟ کشور امروز بنّا، سیمکش، مکانیک میخواهد، شما حتماً یک بنّای خوب، سیمکش خوب نمیبینید که بیکار باشد. مگر دانشگاههای معروف دنیا نگاه میکنند که بازار کار چه میخواهد تا آن رشته را بیرون بدهد؟ دانشگاه سطح علمی را بالا میبرد و کاری به بازار کار ندارد. کار دانشگاه این نیست که اعلام کند که مثلا فردی که می خواهد تاریخدان شود بازار کار ندارد! کسانی که این حرف را مطرح میکنند فرق دانشگاه و وزارت کار را نمیدانند.دانشگاه در قبال ایجاد شغل وظیفهای ندارد. مگر دانشگاه وزارت اقتصاد یا کمیته امداد است، کار دانشگاه این است که سطح علمی جامعه را بالا ببرد.
کمی هم درباره مدیریت 30 ساله آقای جاسبی صحبت کنیم، نظر شما درباره مدیریت وی چیست؟
در خصوص مدیریت خیلیها معتقدند جاسبی دیکتاتوری و استبدادی عمل میکند و همهچیز در خیابان پاسداران نیستان هشتم دفتر دکتر جاسبی تصمیمگیری میشود. من هم اینها را قبول دارم. بله این ایراد هست. اما دو نکته اساسی: 1- عبدالله جاسبی نه واسلاو هاول است نه ننسون ماندلااست و نه ژان ژاک روسو. او هیچ وقت نگفته اعتقاد به دموکراسی و حقوق بشر دارم. ما مثل اینکه فراموش کردیم عبدالله جاسبی عضو مؤتلفه و از سران آن است، ما مثل اینکه فراموش کردیم جاسبی یک اصولگرا است. کی این بنده خدا گفته من طرفدار جامعه مدنی و آزادی هستم؛ این نکته اول. ایشان اعتقاد به این چیزها ندارد، حتی در دوران هشت سال اصلاحات نمیگذاشت کسی فعالیت سیاسی کند.
اما در مورد شیوه مدیریت، شما نمیتوانید سازمان گستردهای مثل دانشگاه آزاد با 200 هزار کارمند، دو میلیون دانشجو و 700، 800 واحد و گستردگی که از چابهار و مرز بازرگان و از آن طرف هم از خرمشهر تا سرخس پراکنده است غیر از سیستم دکتر جاسبی یعنی سیستم پادگانی، سیستم دیگری نمیتوانست جواب بدهد. چرا؟ برای اینکه اگر شما می خواستید بگذارید به عهده خودشان و دخالت نکنید و مثلا بگویید واحد سرخس خودش آزمون برگزار کند و خودش منره و مدرک بدهد، آنوقت سرخس ممکن بود یک واحد ممتاز بشود و مثلا واحد اصفهان یک واحد ضعیف شود. برای ایجاد چنین هماهنگی میان واحد های دانشگاه آزاد باید اینگونه مدیریت و کنترل کنید.
بعضاً دانشجوی دکتری بوده که گفته من در شهرضا و گناباد بودم. یعنی چه؟ یعنی حداقل بحث علمی را در دورافتادهترین واحد هم ایجاد کردهاند. اگر قرار بود هر واحدی برای خود کار کند سنگ رو سنگ بند نمیشد، چون دانشگاه آزاد گسترده است.
برخی معتقدند رایزنی های آقای هاشمی رفسنجانی با برخی از چهره های کارگزارانی و اصلاح طلب باعث شد آنها به عنوان کاندیدا در انتخابات مجلس شرکت نکنند، نظر شما در این باره چیست؟
معتقدم اگر هاشمی اعلامیه داده بود، سخنرانی کرده بود که ای کارگزاران، ای اصلاح طلبان در انتخابات شرکت کنید هیچکس به حرف او توجه نمیکرد. هاشمی چه میگفت بروید چه سکوت می کرد، آن 11 میلیون طرفدار موسوی نمیآمدند. هاشمی اگر میگفت بیائید از آبروی خود مایه گذاشته بود و کسی هم نمیآمد. ربطی به هاشمی ندارد. فرض کنیم اگر حسین مرعشی، اسحاق جهانگیری، محمد هاشمی و ... ثبت نام می کردند و تایید صلاحیت هم میشدند هیچ کس به آنها رای نمی داد.
برای تحلیل این موضوع باید برگردیم به دوم خرداد سال 76. در دوم خرداد 76 فردی که هیچکس فکر نمیکرد برنده شود و ناطق نوری را شکست بدهد آمد و ناطق را شکست داد و 20 میلیون رای آورد. متأسفانه خیلی از اطرافیان ایشان فکر کردند که آنها این کار را کردند. اما این بیست میلیونی که رأی دادند انتظاراتی داشتند و با رأی به خاتمی این را اعلام کردند؛ اما متأسفانه مسئولین نخواستند این ناراضی را ببینند. یعنی بعد از آن یک بار مسئولین نظام ننشستند و ببینند که چرا مردم به خاتمی رأی دادند؟ چه دیدند در خاتمی، مشکل چه بود که به خاتمی رأی دادند؟
بعد از دولت خاتمی چه اتفاقی برای این گروهی که به خاتمی رای داده بودن افتاد؟
این هشت سال گذشت اما آرزوها ماند. تا رسیدیم به سال 84، که انتخابات واقعی بود و معتقدم احمدینژاد آن 17 میلیون رأی را آورده ولی آن امیال و آرزوهایی که باعث شده بود، 20 میلیون نفر هشت سال قبل به خاتمی رأی بدهند باقی ماند و در 22خرداد 88 دوباره بیرون ریخت و چون مجدداً به اینها پاسخی داده نشد و چون قبل از انتخابات اجازه دادند بیایند بیرون، بعد از انتخابات جلوی آنها را گرفتند؛ خوب یا نباید از اول میگذاشتید این اتفاق بیافتد یا بعد از آن نباید برخورد میشد.
دو راه وجود داشت، اول سرکوب و دوم اینکه بپرسیم مشکل چیست؟ ناراضیها چه میخواهند؟ 13 میلیون اگر بگوئیم واقعی است یک 13 میلیون عدد کمی نیست، دوم اینکه بخشی از آنها تحصیل کردهها بودند؟ ببینیم مشکل آنها چه بود؟ ما به جای اینکه برویم به دنبال حل این مشکل آمدیم گفتیم بنیاد سوروس این کار را کرده است و...
ای کاش همه اینها را هاشمی کرده بود؟ ولی خود را گول نزنید؟ چون این مسائل ربطی به هاشمی ندارد، ربطی به سوروس ندارد. بخش قابل توجهی از تحصیلکردههای ما مشکل دارند؛ من دارم میبینم.
البته این مشکلات همیشه بوده، منتها هروقت این مشکلات عود می کرده شما دوتا مسکن میخورید و میگفتید خوب شد. نخواستیم این مشکلات را کالبدشکافی بکنیم و هنوز هم نمی خواهیم این کار را بکنیم.
شما اشتباه علوی تبار و سعید حجاریان و تاج زاده را نکنید، برای آن 20 میلیون نفری که دوم خرداد به خاتمی رای دادند فرقی نمی کرد چه کسی مقابل ناطق نوری قرار می گیرد، آن روز اگر تیر چراغ برق هم به جای خاتمی بود 20 میلیون رای می آورد.
وضعیت انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می کنید؟
بنده از بعد از 22 خرداد همواره گفتهام صحنه سیاسی ایران محل مناقشه و پیکار بین خود اصولگرایان است. تا الان هم مشخص شده است که حرف من هم خیلی بیربط نبوده است. با وجود تما تلاشهایی که شد بین جبهه پایداری و جبهه متحد وحدتی ایجاد نشد. همچنین بین اصولگرایان سنتی و فراکسیون مشایی و دولت وحدتی بوجود نیامد. معتقدم در انتخابات اسفند 90 رقابت بین حاکمیت نظام است. من افرادی مثل تابش، علیخانی و کواکبیان را اصلاحطلب نمیدانم، آنها غیراصلاحطلب هستند.
معتقدم مجلس نهم هم به چهار فراکسیون و چهار جریان اصلی تقسیم خواهد شد. جریان اول فراکسیون رحیم مشایی و احمدینژاد خواهد بود با چیزی حدود 100 کرسی، فراکسیون دوم اصولگرایان سنتی خواهند بود به رهبری آیت الله مهدوی کنی در حدود 80 کرسی،فراکسیون سوم جبهه پایداری به رهبری آیت الله مصباح خواهد بود با 40 کرسی، مابقی هم غیراصولگراها هستند حالا ممکن است تابش و کواکبیان هم باشند. چیزی شبیه مجلس هشتم، خیلی تفاوتی بین مجلس هشتم و نهم نخواهد بود.
آقای زیبا کلام شما با وجود انتقادات تندی که به عملکرد دولت و آقای احمدی نژاد داشته و دارید، اما همواره از آقای اسفندیار رحیم مشایی دفاع و حمایت کردید، علت این حمایت ها چیست و این موضوعات چگونه با هم قبل جمع است؟
چیزهایی که گفتم تکرار میکنم. من حمایت از رحیم مشایی نکردم. اما من ندیدم مشایی بعد از 22 خرداد به مخالفان و منتقدان و سبزها توهین کند. بگوید منافق، آمریکایی هستند ندیدم ادبیات رسایی و کوچک زاده را به کار ببرد.
دوم اینکه احمدینژاد بعد از انتخابات در گردهمایی هواداران خود در میدان ولیعصر نکاتی را مطرح کرد که با حاشیه هایی همراه بود که بعد از آن دیگر او این کار را تکرار نکرد و برعکس گفت من رئیس جمهور همه هستم، من معتقدم مشایی به او گفت اینطور باشد و معتقدم که اگر توهین نکرد القائات مشایی بوده است. بگذارید آب پاکی را روی دست شما بریزم، از نظر عقیده من مطلقاً با مشایی قابل جمع نیستم.
نمیدانم ارادت ایشان به ایرانی و فرهنگ ایرانی، داریوش و کوروش واقعی است یا نه، و یا میخواهد رأی جمع کند. اما من هویتم را نه از کوروش میگیرم و نه از داریوش میگیرم؛ من هویتم را از محمدبن عبدالله(ص) میگیریم، یک تار موی محمد بن عبدالله(ص) را به کوروش و داریوش نمیدهم. بنابراین با هم اشتراکی نداریم.
من به عکس ایشان معتقدم در این سی سال تمام تلاش ما در جهت بالا بردن فرهنگ ایرانی بوده است. شما به اسامی نگاه کنید، اسامی بانکها، خیابانها، آیا اسامی اسلامی هستند یا ایرانی؟ به فرهنگستان فارسی نگاه کنید که تند تند کلمات عربی را بیرون میریزد و لغات مندرآوردی فارسی میآورند. من معتقد نیستم بعد از انقلاب فرهنگ ایرانی را نابود کردند بلکه بر این باورم که در لوای اسلام رونق چهارشنبهسوری خیلی زیادتر شده، جشن مهرگان پررونق شده، عید نوروز خیلی رونق یافته است.
من از تیر 1384 که اصولگرایان بر روی کار آمدند تا امشب یکبار نه رحیممشایی را دیدم نه با او جلسه داشتم و نه همچنین احمدینژاد. اما ما عادت داریم که حداقل مسائل اخلاقی را در جریانات سیاسی به کار نمیبریم. یعنی اینکه من میبینم کسی میگوید احمدینژاد معتاد است به خاطر مسائل سیاسی حرفی نمیزنم این بد است. باید بگویم نه معتاد نیست حرف بیخود نزن ولی ما اینطور نیستیم.
شنیدیم پس از بازداشت خانم پریوش سطوتی شما رایزنی های زیادی را برای آزادی وی انجام دادید می شود بفرمایید با چه کسانی صحبت کردید؟
پس از بازداشت خانم پریوش سطوتی (همسر دکتر فاطمی) من خیلی برای آزادی وی پیگیری کردم برای اینکه بیگناه بود، اگر گناهی کرده بود محال بود بگذارند برگردد به انگلیس. من برای این کار به دیدار آیت الله مهدوی کنی رفتم. پیش خیلی های دیگر رفتم که شاید راضی نباشند اسمشان را بگویم.
* ماجرای دیدار شما با اکبر اعتماد(اولین رئیس و بنیانگذار سازمان انرژی اتمی ایران در دوان قبل ار انقلاب) چیست و چطور با هم آشنا شدید؟
* اکبر اعتماد را سال 1386 در کنفرانسی در آکسفورد دیدم. در آن کنفرانس مقاله داده بودم. دکتر کاتوزیان میزبان بود و من و دو سه نفر دیگر از ایران در این کنفرانس شرکت کرده بودیم. برای اولین بار در عمرم اکبر اعتماد را در آن کنفرانس دیدم. اتفاقاً ایشان کسی بود که قرص و محکم گفت سیاست هستهای ایران درست و قوی است. اعتماد در دو شب در دانشگاه آکسفورد، مواقعی که ناهار میخوردیم یا با هم بودیم به من نزدیک میشد. زمانی که کسی نبود به من گفت "شنیدم با دستگاه جمهوری اسلامی نزدیک هستید(منظورش آقای هاشمی رفسنجانی و احمد توکلی بود) گفت میخواهم بیایم ایران و میترسم، با اینکه در فرانسه کار دارم عاشق این هستم بیایم ایران. رایزنی کن بیایم ایران.
من آمدم ایران به مهندس محلوجی گفتم، او هم به حسن روحانی گفت، حسن روحانی پیغام داد گفت اشکال ندارد می تواند به ایران بیاید. اما من ایمیل نزدم به دکتر اعتماد. گفتم اگر در فرودگاه او را گرفتند چکار کنم؟ من که نمی توانم او را آزاد کنم؟ این ماجرا گذشت تا اینکه در سال 89 با خانم فاطمی آشنا شدم و متوجه شدم آقای اعتماد از طریق شورای عالی ایرانیان که آقای ملک زاده و مشایی راه انداخته بودند به ایران آمده است. یکبار هم ایشان را در هتل لاله دیدم. یکبار هم در مهمانی خانم فاطمی دیدیم. کلاً سه بار ایشان را دیدم. بعد هم که رفت فرانسه.
* آقای زیباکلام شنیدیم شما جلساتی را هم با آقای پروفسور عدالت(تئوریسین جریان انحرافی) داشتهاید؟ اگر درست است موضوع این جلسات چه بوده است؟
بله. بنده چند باری به واسطه شورای عالی ایرانیان خارج از کشور آقای عدالت را دیدم. حقیقتاً من در این چند دیداری که با ایشان داشتم شخصیت او برایم عجیب بود، حمایت های صددرصدی ایشان از احمدی نژاد و دولت برایم خیلی عجیب بود و به همین خاطر خیلی این فرد به دل من ننشست.
به نظر من ایده شورای ایرانیان خارج از کشور در مجموع کار درستی بود. چرا که برخی از ایرانیها بودند که در زمان شاه به جایی رسیدند اما جایگاه آنان به این خاطر بود که خودشان لیاقت داشتند و اینطور نبود که وابستگی های مثلا درباری داشته باشند داشتهاند از جمله این افراد اکبر اعتماد است. اگر شما این فرد را ببینید متوجه میشوید آدم زحمتکشی بوده است. شاید مشایی فکر کرده که چرا با اینها ائتلاف سیاسی نکنیم، میتوانیم از اینها پایگاه اجتماعی درست کنیم. به هر حال بین 4 تا 5 میلیون ایرانی است که در خارج از کشور زندگی میکنند. سپس کمکم این افراد به ایران میآیند و ما می توانیم پایگاه اجتماعی خود را تشکیل دهیم و بخشی از آراء مهندس موسوی را بدست میآورد.
*نظر خودتان را درباره این اسامی و واژه ها بفرمایید.
* هدفمندی یارانه ها بزرگترین تصمیم اقتصادی صد ساله ایران بوده، منتها هرچه جلوتر میرویم مشخص میشود هیچ برنامهای پشت آن نبود.
* عبدالله جاسبیبرای مدیریتش احترام قائل هستم اما مثل خیلیهای دیگر دنبال قدرت است و نمیخواهد آن را رها کند.
* اسفندیار رحیم مشاییمن تا حالا ندیدم به کسی توهین کند و از این بابت برای من جالب است یک نفر سیاسی باشد ولی توهین نکند.
*سعیدزیباکلامایشان برادرم هست و فقط در مسائل سیاسی نیست که 180 درجه اختلاف نظر داریم در مسائل خانوادگی هم 180 درجه اختلاف نظر داریم.
* حسین شریعتمدارینباید به او علاقه داشته باشم ولی به او علاقه دارم.
*عزت الله ضرغامیهیچ احساسی به او ندارم نه علاقه و نه تنفر.
دیدگاه خودتان را ارسال کنید